۲۷ مطلب در اسفند ۱۳۹۹ ثبت شده است

برای عشق به کینه: چرا نمی توانیم ببخشیم یا فراموش کنیم

بخشش و فراموشی توصیه هایی است که از دوران نوجوانی و بزرگسالی من از طریق نسل های حافظ صلح ، کمدی تلویزیونی و فیلم ها و مادران فرزانه منتقل شده است. اما آیا این ضرب المثل به همان راحتی که به نظر می رسد آسان است؟ ببخشید؟ شاید. فراموش کردن؟ هرگز. بیش از سه دهه بعد ، من هنوز پسری را که در مدرسه ابتدایی مرا مورد تمسخر و ترور قرار داد ، مرا بخواند و در دوران تعطیل به من توهین کند ، بخشیده یا فراموش نکرده ام. یا آن دو جفت پیرمردی که به طور ناخوشایند بد دهنی های نژادپرستانه می کردند ، سپس به من و دوستانم ، گروهی از دختران دبیرستان ، که بی گناه از یک شب بیرون رفتن در شهر لذت می بردند ، می خندیدند. در آن زمان نیز یک دوست خوب قول داده بود که به یک رویداد مهم خواهد آمد اما حاضر به حضور نشد. او از همان زمان برای عذرخواهی تماس گرفته است ، اما من هنوز هم نمی توانم خودم را برای از بین بردن دوستی خود بیاورم. از نظر من و شما هر دو ، اینها تخلفات جزئی و ناچیز در طرح بزرگ امور هستند. با این وجود ، وقتی این خاطرات دوباره ظاهر می شوند ، آسیب و عصبانیتی که ایجاد می کنند هنوز مانند تازه و خام احساس می شود. اگر این شرورهای ناچیز و بی اهمیت گذشته من هستند - تصور کنید که من باید درمورد کسانی که از راه های عمیق و نتیجه گیرتر به من ستم کرده اند چه احساسی داشته باشم. کافی است بگویم که من تنها کسی نیستم که با خوشحالی به کینه می چسبد. همانطور که معلوم شد ، من نیز در انتهای کینه بوده ام. من به دیگران ظلم کردم ، گاهی اوقات ناخواسته ، و جرایم من هنوز بخشیده نشده و فراموش نشده اند. یکی از آشنایان دوستانه سابق از یک دهه پیش خیلی زود با من تماس گرفت و مرا متهم کرد که به دوستانه خود خیانت کرده ام با قرار گذاشتن با شخصی که به او علاقه داشته است. مهم نبود که هم داستان و هم دوستی مفروض ما را به گونه دیگری یادآوری می کردم. برای او ، من یک جنایت غیرقابل توجیهی مرتکب شده ام ، جرمی که کینه ای آنقدر قدرتمند را متحمل شده بود ، که پس از یک دهه سکوت ، به سیل خشمگین پیام های عصبانی فیس بوک سرازیر شد ، و با قاطعیت کامل ابراز داشت که من بدترین فرد روی کره زمین هستم . واضح است که گذشته بسیار فراموش شده نبود. علم به ما می گوید که نگه داشتن نفرت یا هر نوع منفی برای این موضوع ، به سلامت روحی و جسمی و خوشبختی ما آسیب می زند. مارک براکت ، استاد دانشگاه ییل ، ​​در یک پست متوسط ​​توضیح داد ، احساسات منفی مانند "اضطراب ، عصبانیت ، غم و استرس با رفتارهای ناسالم مانند رژیم غذایی نامناسب ، سیگار کشیدن ، نوشیدن بیش از حد ، عدم تحرک بدنی و انزوای اجتماعی ارتباط تنگاتنگی دارند" می تواند منجر به بیماری های قلبی ، سرطان ، دیابت نوع 2 ، اعتیاد و زوال عقل شود. به ویژه خصومت و عصبانیت اغلب با بیماری قلبی در ارتباط است. وی خاطرنشان کرد: "مردانی که بالاترین سطح خشم را گزارش می کنند ، دو و نیم برابر بیشتر از مردان دیگر دچار حوادث قلبی می شوند". Pexels / CCO منبع: Pexels / CCO هیچ منفی در نگه داشتن منفی وجود ندارد ، اما با وجود این منطق روشن ، ما اغلب حاضر نیستیم کینه های خود را رها کنیم. آیا این به ما یاد داده می شود که انتقام جویانه باشیم یا ذاتاً در DNA ماست؟ ریشه های کینه 100000 ساله به نظر می رسد دکتر پنی اسپایکینز ، باستان شناس در دانشگاه یورک فکر می کند که این مورد دوم است. در حقیقت ، او معتقد است توانایی انسانهای اولیه در داشتن کینه چیزی است که جمعیت را برای گسترش و رشد کاتالیز می کند ، و در نهایت دنیای مدرن را همانطور که می شناسیم نتیجه می دهد. انسانهای اولیه بسیار آهسته مهاجرت کردند و تا حد زیادی توسط موانع زیست محیطی محدود شدند. او می گوید ، اما 100000 سال پیش ، چیزی در روابط اجتماعی تغییر کرد. همانطور که بشر برای بقا بیشتر به یکدیگر اعتماد می کند ، تمایل بیشتری به شناسایی و مجازات کسانی که به آنها خیانت کرده اند نیز می شود. بنابراین ، یک جنبه "تاریک" از طبیعت انسان متولد شد. سرانجام ، این "اختلافات اخلاقی که ناشی از اعتماد شکسته و احساس خیانت بود ، مکررتر شد و انگیزه انسانهای اولیه برای ایجاد فاصله بین آنها و رقبا بود." اسپایکینز می گوید ، اگر گروهی از مردم به دنبال انتقام گیری از شما هستند ، این می تواند "انگیزه ای قوی برای فرار از بین بردن و تقریباً انجام هرگونه خطر برای این کار باشد." بنابراین ، افراد جوامع خود را در جستجوی متحدان جدید در مکان های دور ترک می کنند. فاقد انتخاب زیاد ، این انسانهای اولیه که روزگاری به راحتی در علفزارها و جنگلهای آزاد آفریقا و آسیا زندگی می کردند ناگهان مجبور شدند به "مناطق دورتر ، پر خطر و غیر مهمانسرا" به شمال اروپا یا از طریق دریا به استرالیا و جزایر اقیانوس آرام مهاجرت کنند برای جلوگیری از آسیب. تحقیقات Spikins نشان می دهد که چگونه کینه و خشم نقشی اساسی در رشد و توسعه جمعیت جهان داشته است ، و این یک ویژگی متحول کننده برای بقای ما است. با این حال ، این به یک سوال اساسی و در عین حال مهم پاسخ نمی دهد. چرا کینه ها حال ما را خیلی خوب می کند؟ یا بهتر بگوییم ، چرا بسیاری از ما می توانیم با Madeline Martha Mackenzie از Big Little Lies همدردی کنیم ، که این احساس پیچیده را با خوشحالی در آغوش می کشد: "من کینه های خودم را دوست دارم. من مانند حیوانات خانگی کوچک به آنها تمایل دارم. "

۱۱ اسفند ۹۹ ، ۱۶:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
روان برتر

در سال 2021 فعال باشید و خواب کافی داشته باشید.

در مقاله قبلی من در مورد رابطه چشمگیر بین خواب ، ورزش و بهزیستی ذهنی نوشتم (ببینید میزان خواب و ورزش چقدر مهم است) ، ارائه دلیل منطقی در مورد اینکه چرا ورزش مکرر و داشتن یک خواب خوب باید در سال 2021 باشد لیست برای انجام کار. اما اگر فعال نباشیم یا به اندازه کافی چشم بسته نباشیم ، چه جنبه هایی از سلامتی ذهنی ما به ویژه در معرض خطر است؟ س questionsالاتی از این دست است که ما سعی می کنیم به عنوان بخشی از پروژه منافع عمومی خود به نام پروژه میلیونر سلامت روان که به منظور ایجاد درک جامعی از آنچه که باعث بالا رفتن و پایین آمدن سلامت روان ما می شود ، پاسخ دهیم. چه چیزی سلامت روان ما را تشکیل می دهد؟ سلامتی ذهنی ما عملکرد و توانایی احساسی ، اجتماعی و شناختی ما را نشان می دهد. ما از یک ابزار ارزیابی آنلاین به نام MHQ استفاده می کنیم که دیدگاهی جامع از همه این جنبه ها را در قالب 47 شاخص مختلف بهزیستی ذهنی ارائه می دهد که هم نقاط قوت یا دارایی های مربوط به بهزیستی و هم علائم اختلالات شایع بهداشت روان را پوشش می دهد. این رویکرد نه تنها چگونگی تأثیر ورزش و خواب بر بروز یک اختلال خاص یا یک م individualلفه فردی از خلق و خوی یا شناخت ما ، بلکه به طور کلی چشم انداز در طیف گسترده ای از شاخص های سلامت روان و رفاه را فراهم می کند. وقتی ورزش نمی کنید همه چیز بدتر است. هنگامی که ما سلامت ذهنی را در این 47 شاخص تجزیه می کنیم ، مشخصات کسانی که مرتباً ورزش می کنند با کسانی که به ندرت ورزش می کنند چگونه مقایسه می شود؟ در زیر می توانیم نمایه هایی را مشاهده کنیم که در مقایسه کسانی که گزارش می کنند هر روز ورزش می کنند در مقایسه با افرادی که گزارش می کنند به ندرت ورزش می کنند (از 48000 پاسخ دهنده گرفته شده است). نمودار فوقانی میانگین نمره هر عنصر را در یک طیف از منفی به مثبت نشان می دهد که در آن نقطه نزدیک به مرکز به معنای منفی بودن آن و یک نقطه به بیرون به معنای مثبت بودن آن است. بنابراین یک حلقه بزرگتر به معنای مجموعه بیشتری از دارایی های مثبت است. نمودار پایین عناصری را نشان می دهد که مشکلاتی است که یک نقطه نزدیک به مرکز به معنای یک مشکل کوچکتر است و یک نقطه نزدیکتر به بیرون یک مسئله بزرگتر را نشان می دهد. این بدان معنی است که حلقه بزرگتر به معنای مشکلات بزرگتر است. آنچه می بینید این است که افرادی که به ندرت ورزش می کنند یا هرگز ورزش نمی کنند ، چالش های خود را در سراسر هیئت مدیره گزارش می دهند - آنها در مقایسه با افرادی که هر روز ورزش می کنند ، میانگین نمره پایین تر در 27 مورد طیف و 20 مورد مشکل دارند. آزمایشگاه های ساپین منبع: آزمایشگاه های ساپین با این وجود ، در این الگوی کلی ، تفاوت بین کسانی که به طور منظم ورزش می کنند در مقایسه با افرادی که به ندرت این کار را انجام می دهند ، برای برخی از موارد در مقایسه با دیگران بیشتر است. مثلا. کسانی که به ندرت ورزش می کنند ، بیشتر احتمال دارد که با انگیزه و انگیزه ، سطح انرژی و تنظیم اشتها ، چالش ها را گزارش دهند ، در حالی که احتمالاً افکار ناخواسته ، عجیب یا وسواس یا احساس غم ، ناراحتی یا ناامیدی را تجربه می کنند. مقاله پس از تبلیغات ادامه می یابد دلیل آن این است که اگر به طور کلی از نظر نیرو و انگیزه کمبود دارید ، جمع آوری منابع روحی و جسمی برای ورزش به ویژه چالش برانگیز خواهد بود. اما با توجه به مزایای شناخته شده ورزش برای سلامتی ما ، همچنین ممکن است یک وضعیت فقیرتر از سلامت روانی را ادامه دهد. وقتی خواب کافی ندارید همه چیز بدتر است. اگر اکنون به خواب روی آوریم ، در اینجا همچنین می بینیم که یک الگوی کلی برای پایین آوردن سطح سلامت روان در همه 47 شاخص برای افرادی که به سختی خواب کافی دارند در مقایسه با افرادی که مرتباً این کار را انجام می دهند وجود دارد (به زیر مراجعه کنید) اما دوباره ، هنگامی که شما شروع به کاوش بیشتر در این مورد می کنید ، پس اختلافات شروع می شوند. به عنوان مثال ، افرادی که خواب کافی ندارند همچنین با مشکلات ، احساس گناه و سرزنش یا غم ، ناراحتی یا ناامیدی گزارش می شوند در حالی که چالش هایی با تصور از خود و دیدگاه و خوش بینی دارند. آزمایشگاه های ساپین منبع: آزمایشگاه های ساپین علت ، تأثیر و سایه ها. همچنین توجه به این نکته مهم است که روند کاهش بهزیستی ذهنی در سراسر جهان برای خواب کم یا سبک زندگی بی تحرک ، چالش های نحوه درک ما از مسائل را برجسته می کند. گاهی اوقات وقتی یک چیز عالی است ، همه چیز عالی به نظر می رسد و وقتی در یک بعد با هم دست و پنجه نرم می کنیم ، می تواند بر درک ما سایه بیندازد به طوری که همه چیز به نظر یک چالش است. در نتیجه ، ممکن است دشوار باشد که بفهمید کدام مشکل واقعاً بر خواب کم یا عدم ورزش مستقیم تأثیر می گذارد ، و کدام یک اثرات ضربه غیر مستقیم یا "اثرات سایه" است. همچنین مهم است که از بین ببرید که چه چیزی باعث ایجاد مشکلات می شود و چه عواملی در نتیجه مشکلات (علت و معلولی) است. مقاله پس از تبلیغات ادامه می یابد درک همه اینها در نهایت مهم است تا اطمینان حاصل شود که هرگونه مداخله ، درمان یا تغییر سبک زندگی به جای فقط یک عارضه جانبی آن ، به آنچه در قلب این مسئله وجود دارد ، پرداخته است. در پروژه میلیون بهداشت روان شرکت کنید. پروژه میلیونر بهداشت روان یک اطلاعات عمومی با علاقه عمومی است

۱۱ اسفند ۹۹ ، ۱۶:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
روان برتر

مشکلات افسر نظامی زن: آقا نامیده می شود

نماد فیس بوک SHARE توییتر iconTWEET نماد پاکت نامه الکترونیکی وقتی 29 ساله بودم به نیروی دریایی پیوستم تا روانشناس شوم. در 7 آگوست 1999 من کری کندی ، شهروند استاندارد ایالات متحده و دانشجوی کارشناسی ارشد با مشکلات مالی بودم. در 8 آگوست 1999 ، من LT کری کندی ، افسر نیروی دریایی شدم. انتقال از افسر غیرنظامی به افسر نظامی بسیار بزرگ است و هیچ کس نمی تواند انتظار داشته باشد که شما درباره همه تغییرات زیادی که قرار است اتفاق بیفتد فکر کنید. یک چیزی که هنگام سفارش به آن فکر نکردم این است که مردم مرا به عنوان خانم خطاب می کنند. جایی که من بزرگ شدم ، معلمان و مادربزرگهای شما خانم هستند (با فرض اینکه بهترین رفتار خود را انجام می دهید) ، نه دانشجوی تحصیلات تکمیلی. این باعث ناراحتی من شد میشل کوستر ، با اجازه یک زن LT سلام و احترامی را از یک ملوان مرد سربازی برمی گرداند. معلوم نیست او را آقا یا خانم صدا کرده است. منبع: میشل کوستر ، با اجازه بنابراین ، تصور کنید که اولین باری که کسی با من آقا تماس گرفت تعجب من را بر عهده داشت. در مسیر ادغام کامل زنان در ارتش ، یک رشته دائمی از رویدادهای فرعی وجود دارد که بیانگر وضعیت آن ادغام است. و هیچ کس شما را برای بیشتر اینها در آموزش افسر آماده نمی کند. اگر زن هستید ، یکی از این موارد نامحسوس این است که شما را آقا صدا می کنند. قطعاً در ایمیل ها ، جایی که دیده نمی شوید. بلکه به چهره شما چرا کسی یک افسر زن را آقا صدا می کند؟ اولین باری که به من آقا گفتند ، باید صادقانه بگویم ، من بسیار متحیر شدم. من یک ستوان بودم ؛ مدت زیادی بود که خدمت نمی کردم. من هنوز عادت نداشتم که به من خانم گفته شود. من خطاب به ملوان سرباز ثبت نام کردم (اعتقاد دارم که گفتم: "هوم ، آخرین باری که چک کردم ، من یک خانم بودم") ؛ او قرمز روشن شد ، عذرخواهی کرد ، من را خانم صدا کرد و سپس به کار خود ادامه داد. من زیاد به آن فکر نکردم ، تا اینکه دوباره اتفاق افتاد ، ملوان متفاوت. و سپس یک دوست زن که به وضوح باردار بود و لباس زایمان بر تن داشت ، آقا نامیده شد. چرا در دنیا به ما آقا می گفتند؟ برخی نشانه های کاملاً واضح وجود داشت که ما همسر نداریم. پدیده آقا زمانی عمیق تر بود که من در یک فرمانده دریایی مستقر شدم. آنچه سرانجام فهمیدم این بود که ، آنها به من نگاه نمی کردند ، ارزیابی آگاهانه ای انجام می دادند و سپس تعیین می کردند که مرا به عنوان خانم یا آقا خطاب کنند. تفنگداران تازه کار خود را دنبال می کردند ، به دستگاه درجه بندی نگاه می کردند و رفتار استاندارد آنها را داشتند. وقتی این را فهمیدم بخشی از من سپاسگزارم. آنها اول من را به عنوان یک زن نمی دیدند ، آنها با من مثل هر افسر "عادی" رفتار می کردند. هورا ، گامی به سوی برابری و فراگیری! و البته ، بخشی از من متلاشی شدم ، زیرا طبیعی بودن در ارتش با مرد بودن تعریف می شود. دوباره خراب شد افسران نظامی زن در مورد اینکه آقا نامیده می شوند چه باید بکنند احساس متفاوتی دارند. حالا اجازه می دهم هر بار بلغزد. من احساس می کنم که ما به طور طبیعی در مسیر درست حرکت می کنیم و این خود نتیجه خواهد گرفت. با این حال ، گذاشتن سرسره آن موضع همه زنان در ارتش نیست. دیگران وقتی این اتفاق می افتد معمولاً مردان (و زنان دیگر!) را اصلاح می کنند. هیچ یک از این دو روش درست یا غلط نیست.

۱۱ اسفند ۹۹ ، ۱۶:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
روان برتر

بچه ها و نوجوانان ما خوب نیستند: والدین بحران روبرو هستند

همه گیری ، برای بسیاری از افراد ، به ویژه برای والدین و دانش آموزان ، بسیار چالش برانگیز بوده است. ما شاهد افزایش چشمگیر نگرانی های بهداشت روان در اطراف نوجوانان ، از افسردگی تا سرکشی تا از دست دادن انگیزه علمی آنها بوده ایم. نوجوانان بیشتر تحت فشار و استرس قرار دارند انجمن روانشناسی آمریکا می گوید که نوجوانان در حال حاضر از سایر گروههای سنی - از جمله بزرگسالان - سلامت روان و سطح اضطراب و افسردگی بالاتر را گزارش می کنند. محققان دانشگاه ایالتی سن دیگو گزارش دادند که افراد دوازده تا هفده ساله از اواسط دهه 2000 افزایش 52 درصدی در پریشانی روانشناختی ، افسردگی و خودکشی را تجربه کرده اند. آکادمی روانپزشکی کودک و نوجوان آمریکا هشدار می دهد که از هر چهار یا پنج جوان در ایالات متحده اکنون یک نفر معیارهای اختلال روانی را دارد. وقتی تلاش کافی نیست دکتر میشل بوربا بیش از 40 سال روانشناس تربیتی بوده است ، اما هرگز بیشتر به فکر بچه ها و نوجوانان نبوده است. در آخرین کتاب او ، THRIVERS: The Surprising Reasons Why Some Kids Struggle and دیگران درخشش نشان می دهد فوریت در به روزرسانی فعلی روشهای تربیتی و تربیتی برای پیروی از علم ، بنابراین کودکان توانایی رشد و پیشرفت و دستیابی به بهترین های شخصی خود را دارند. وی هشدار می دهد: "حال آنها خوب نیست." "در حقیقت ، آنها در مقایسه با هر نسل قبلی کمتر شاد و استرس ، تنهایی ، افسردگی و خودکشی کمتری دارند و این توصیفات قبل از COVID-19 شناسایی شده است." به طور خلاصه ، بچه های ما در حال پیشرفت نیستند و اگر آنها باقی بمانند عواقب زیادی بر آینده فرزندان ما خواهد داشت. بسیاری از نوجوانان و کودکان امید و آرزوهایی برای آینده خود دارند ، شاید دانشگاه یا حتی موارد ساده تر مانند یک جمع خانوادگی - با این وجود از نظر عاطفی بیش از حد تحت فشار قرار گرفته اند. اینها بچه های خوبی هستند ، آنها اهداف و رویاهایی دارند اما ناگهان احساس پریشانی و تنهایی می کنند. چگونه می توان دانش آموزی را که در تلاش بود هدایت کرد و به آنها کمک کرد تا در این اوقات دشوار پیشرفت کنند. G.P. پسران Putman Thrivers ، نوشته میشل بوربا منبع: G.P. پسران Putman ساخت THRIVERS برخی از جوانان تلاش نمی کنند. آنها در حال رشد هستند آنها با مشکلات کنار می آیند ، روابط سالم برقرار می کنند و از تغییرات استقبال می کنند. آنها آماده هستند برای هر آنچه که جهان به سمت آنها می اندازد ، حتی در اوقات نامشخص. بوربا این بچه ها را Thrivers می نامد و هرچه بیشتر روی آنها مطالعه می کرد ، تعجب می کرد ، راز آنها چیست؟ و آیا می توان آن را به دیگران آموخت؟ مقاله پس از تبلیغات ادامه می یابد بوربا طی سالها تحقیق خود گفت؛ "معیارهای رشد تولید می شوند ، متولد نمی شوند. بله ، نقاط قوت و مهارتی که به رشد بچه های ما کمک می کند ، می تواند در هر سنی آموزش داده شود." او ادامه می دهد. "اما در دنیای جدید و نامشخص ما این یک امر اخلاقی است که باید آنها را به برنامه های آموزشی و تربیتی اضافه کنیم. انجام این کار بهترین راه برای تربیت نسلی از بچه های قوی است که آماده و قادر به اداره هر آنچه که برایشان پیش بیاید است." دکتر بوربا مطالعات علمی در مورد انعطاف پذیری را با هم تلفیق کرد ، با ده ها محقق و متخصص در این زمینه صحبت کرد و با بیش از 100 جوان از اقشار مختلف جامعه مصاحبه کرد. در پایان او چیزی شگفت آور یافت: تفاوت بین کسانی که مبارزه می کنند و کسانی که موفق می شوند نه به نمرات یا نمره های آزمون ، بلکه به هفت نقطه قوت شخصیت اساسی منجر می شود که Thrivers را از هم جدا می کند (و آنها را برای شادی و موفقیت بیشتر در زندگی قرار می دهد) ): · اعتماد به نفس: با استفاده از نقاط قوت شخصی برای یافتن هدف و معنی ، سالم شناسایی کنید. · همدلی: درک و اشتراک احساسات دیگران ، و رفتار دلسوزانه. · کنترل خود: کنترل استرس ، تأخیر در ارضای رضایت ، تقویت تمرکز. · یکپارچگی: ارزش گذاری و رعایت اصول اخلاقی قوی ، تفکر اخلاقی برای داشتن زندگی اخلاقی. · کنجکاوی: داشتن ذهنیت آزاد و تمایل به امتحان ایده های جدید ، خطر کردن ، نوآوری. · پشتکار: نشان دادن قدرت ، سرسختی و عزم راسخ برای تحمل بازگشت تا بازگشت. · خوش بینی: یادگیری دفاع از نفس و حفظ بدبینی غیر واقعی برای تشویق امید. هر یک از این هفت نقطه قوت شخصیت مانند یک ابرقدرت است که به محافظت از کودکان و نوجوانان در برابر افسردگی و اضطرابی که تهدید می کند آنها را از خط خارج می کند ، کمک می کند. و هنگامی که این ابرقدرت ها با هم ترکیب شوند ، حتی از قدرت بیشتری برخوردار می شوند و یک اثر چند برابر ایجاد می کنند که کودکان را برای موفقیت در دنیای سریع و سریع و متغیر ما آماده می کند.

۱۱ اسفند ۹۹ ، ۱۶:۰۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
روان برتر

نحوه برداشت امکانات:

نماد فیس بوک SHARE توییتر iconTWEET نماد پاکت نامه الکترونیکی ویلی میس قهرمان کودکی من بود. من آمار او را مذهبی دنبال کردم ، از سبک دویدن او تقلید کردم و توپهای مگس را با سبد معروف ثبت اختراعش دنبال کردم. اکنون ، سالها بعد ، فهمیدم که منحصر به فرد او درسی در زمینه برداشت بود. ویلی تجسم سیستمی یک استاد "لمینال" در حرکت دائمی است. او هرگز مهارت های خود را به همان شیوه تکرار نکرد ، بلکه آنها را در موقعیت های مختلف سازگار کرد. (ج) 1954 / اخبار روز ، L.P. (NY) "گرفتن" منبع: (c) 1954 / Daily News ، L.P. (NY) تماشای ویلی مانند تجربه بداهه پردازی هولوگرافیک بود. یک ذات جامع در مورد او وجود داشت که بیش از مجموع گزینه هایی بود که او استفاده می کرد. او با یادگیری و یادگیری با استفاده از بینایی محیطی که به او اجازه می داد همزمان زمینه های بزرگتر بهم پیوسته را ببیند ، به تکامل ادامه می دهد. همچنین توانایی های هم تیمی های او ، لحظه های همیشه در حال تغییر برای حل پارادوکس های اجتناب ناپذیر آنچه در آن بود و چه کسی در آن بود ، (عذرخواهی از ابوت و کاستلو از زادگاه من پاترسون ، نیویورک) و همچنین ویژگی های پارچ های او و مخالفان خمیر همه اینها به طور معجزه آسایی در طول مسابقات جهانی 1954 در استادیوم Polo Grounds با شکل تقریباً مستطیل شکل ، که زمانی آراسته قسمت فوقانی شرقی منهتن بود ، مثال زد. ویک ورتز از تیم حریف کلیولند آنچه را که می توانست پیروزی در این بازی باشد ، به سمت میدان بزرگ وسط می برد. میس که بسیار کم عمق بازی می کرد ، مانند یک جنگجوی سامورایی که می اندیشید چگونه از تمام حواس خود استفاده می کند ، به ترک خفاش برگشت. با سر پایین ، او تا 425 فوت فراتر از صفحه خانه دوید ، و زمان بندی را که پشت سر شانه غیرممکن بود ، تنظیم کند. ویلی بلافاصله دور تعادل چرخید و توپ را با دقت شگفت انگیز ، فاصله و شعله ور معمول از دست دادن کلاهک خود پرتاب کرد. وی مانع از گلزنی دوندگان (که یکی از آنها لاری دوبی معروف نیز اهل شهر من پاترسون ، نیویورک بود) بود. غذای آماده چیست؟ ما می توانیم وقتی در تلاش برای تحقق خودمان از یکدیگر یاد می گیریم ، سود ببریم. داستان ها و استعاره هایی مانند موارد فوق ناخودآگاه ما ، مخزن جمعی از همه آنچه که تاکنون گفته شده ، خوب ، بد یا شاهد بوده است. کارل یونگ احساس کرد که حل تعارضات ، تضادها یا تناقضات همیشگی ناشی از آن روند می تواند سرنوشت یافتن معنای خود باشد. با توجه به تجربه من از کار به عنوان روان درمانگر سیستمیک در 40 سال گذشته ، یک مشاهده کننده شرکت کننده با هزاران موقعیت برای استخراج ، ویلی میس مزایای داشتن یک دید محیطی را نشان داد و در نهایت ، ما به تنهایی نمی توانیم تفاوت های لازم را ایجاد کنیم. ویلی می دانست که شناختن یک نفر به دو نفر و شناخت بسیاری از آنها برای تیمش نیاز دارد تا نتیجه ای هماهنگ ایجاد کند. خرد حاصل از این فرصت جامع این است که بفهمیم چطور بهم پیوسته ایم تا اینکه فقط ارتباطات خود را بشناسیم. این امر درگیر شدن در تعاملات گاه کثیف است که بین روابط ما وجود دارد و این موضوع در تمام بخشها و م institutionsسساتی است که نیاز به پرورش دارند. تلاش برای راه حل هایی که بدون بهبود وابستگی کل تیم به بهبود بخشها تلاش می کنند ، فقط پاره پاره شدن و درد را به همراه دارد. با این حال ، در دسترس بودن دیدن چیزها در متن و فرصت بداهه پردازی در آن لحظه های گذار ، همانطور که ویلی میس مثال زد ، استعاره خوبی برای تجربه الگوهای اتصال و تحول در دنیای پیچیده ما است. در اینجا برخی از القاها برای برداشت احتمالات از خاک دیرینه زمین های پولو و فراتر از آن وجود دارد: مقاله پس از تبلیغات ادامه می یابد 1) یک لنز داشته باشید که بتواند "از نظر بزرگنمایی و کوچک کردن" تغییرات زمین را با دید وسیع تری ببیند ، همانطور که ویلی در حالی که به نقش خود در فضای وسیع زمین چوگان علاقه داشت ، عمل کرد. از چه راه هایی می توانید درگیری های زندگی خود را دوباره تصور کنید؟ 2) یک زمینه حمایتی ایمن برای برقراری ارتباط با گرما و مهربانی ایجاد کنید ، به یاد داشته باشید که این یک کار تیمی است که در آن هر یک از ما برای بازی در مجموعه های جهانی طبیعت نیاز داریم. چه احساسی خواهید داشت که روابط شما مانند یک والی برد-برد باشد؟ 3) بیان شاعرانه خود را به اشتراک بگذارید تا متقابلاً از دیگران بیاموزید حتی اگر باعث از بین رفتن کلاه شما شود. اگر واقعاً شنیده اید که دوست دارید چه بگویید؟ . 4) به میراث خانوادگی خود بپردازید و به ویلی میس و همه افرادی که از دیدگاه پیرامونی خود برای پیگیری و جشن گرفتن امکانات مختلف استفاده کرده اند توجه کنید. تصور کنید که شما یکی از چندین مجری بداهه پردازی هستید و درخواستی که همه شما دریافت می کنید مکث و در کنار هم بررسی راه های ایجاد تغییرات مثبت در زندگی خود است. چگونه و در مورد چه چیزهایی با دیگران بحث می کنید؟ کلمه نهایی: همانطور که به دنبال امکانات مختلف مراقبت هستید ، از تمام حواس خود برای ایجاد لنزهای گسترده تر استفاده کنید ، نگرانی های گذشته را به حداقل نرسانید ، آنها را در زمان حال حل کنید. در اینجا است که ما درد را کاهش می دهیم ، روابط را پیدا می کنیم ، روح خود را دوباره پر می کنیم و خرد وابستگی متقابل را ایجاد می کنیم.

۱۱ اسفند ۹۹ ، ۱۶:۰۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
روان برتر

چرا آزمایش بیماری همیشه ایده خوبی نیست

آیا فقط من هستم ، یا احساس می کند همه گیری سالهاست که طولانی شده است؟ من غافلگیر شدم و متوجه شدم که اولین مرگ ناشی از COVID-19 در ایالات متحده بیش از 12 ماه پیش گزارش نشده است. از آن زمان ، شمار کشته های ایالات متحده بیش از نیم میلیون نفر افزایش یافته است و زندگی همانطور که می دانستیم متوقف شده است ناگهانی و دردناک. یک چالش اساسی در مدیریت همه گیری ، شناسایی به موقع بیماران آلوده - از جمله بیماران بدون علائم - برای جلوگیری از انتشار ویروس به دیگران است. در حالی که آزمایش های مختلف تشخیصی در دسترس است ، بیشتر آنها زمانبر و گران هستند. پاسخ / لغو پاسخ Covid-19 سازمان ملل بعضی از آزمایش های پزشکی بیشتر از این که به ضرر آنها باشد ضرر دارند منبع: سازمان ملل متحد Covid-19 پاسخ / Unsplash آزمایش های سریع تشخیصی با آزمایشات استاندارد تشخیصی که نیاز به تجزیه و تحلیل در آزمایشگاه و در نتیجه ایجاد تأخیر دارند ، توسعه اخیر آزمایشات جریان جانبی سریع علت خوش بینی بسیاری بوده است. مدیریت این کیت های آزمایشگاهی بسیار کوچک آسان است و فقط در 15 دقیقه تشخیص می دهد. فقط از پشت حلق و بینی خود یک سواب برداشته ، آن را در یک محلول فرو ببرید و سپس منتظر ظاهر شدن نتیجه بمانید. سریع و آسان - دقیقاً مانند آزمایش بارداری معمولی شما در بدن چسب! عالی ، درسته؟ متأسفانه ، همه چیز خیلی ساده نیست. تست های جریان جانبی سرعت را جبران می کنند ، از دقت کافی برخوردار نیستند. در یک آزمایش آزمایشی آزمایشی انبوه در انگلستان ، آزمایش جریان جانبی Innova نتوانست 50٪ از کل عفونت های ویروس کرونا را تشخیص دهد. این بدان معناست که نیمی از افراد با نتایج آزمایش منفی ویروس را حمل می کنند! علی رغم این نتایج ناامیدکننده ، دولت انگلیس استفاده از آزمایش جریان جانبی را در بسیاری از محل های کار مانند فرودگاه ها و دانشگاه ها تشویق می کند. یک بحث این است که شناسایی برخی از افراد بدون علامت هنوز بهتر از شناسایی هیچکدام است. اما آیا واقعا مسئله این است؟ هنگام قضاوت در مورد سودمندی بالقوه آزمون ها ، عوامل روانشناختی اضافی باید در نظر گرفته شوند. درک نتایج آزمایش پزشکی بیشتر تصمیم گیرندگان انسانی برای درک کامل اطلاعات آماری تلاش می کنند و بسیاری از آنها برای درک نتایج آزمایش پزشکی مشکل دارند. شواهدی برای این امر از مطالعات انتخاب و نگرش بیمار در زمینه آزمایشات غربالگری سرطان به دست آمده است ، که نشان می دهد نتایج نادرست آزمایش می تواند عوارض جانبی روانی منفی داشته باشد. هنگام بحث در مورد صحت تست پزشکی ، دو اصطلاح اصلی باید از هم تفکیک شوند: Specificity به توانایی یک آزمایش برای شناسایی صحیح افراد مبتلا اشاره دارد. اگر یک آزمایش خاصیت کامل داشته باشد ، فقط نتایج مثبتی را برای افرادی که به بیماری مورد نظر مبتلا شده اند ، به همراه دارد. این بدان معنی است که هیچ مثبت کاذبی ایجاد نمی کند. حساسیت به توانایی یک آزمایش برای شناسایی صحیح افراد فاقد بیماری اشاره دارد. اگر یک آزمایش حساسیت کامل داشته باشد ، فقط نتایج منفی را برای افرادی که به بیماری مورد نظر مبتلا نشده اند ، به بار می آورد. این بدان معنی است که هیچ منفی کاذبی تولید نمی کند. مقاله پس از تبلیغات ادامه می یابد ویژگی و حساسیت مفاهیم پیچیده ای هستند و حتی اگر به بیماران اطلاعات مناسب داده شود تا در مورد صحت نتایج آزمایشات پزشکی خود قضاوت کنند ، آنها اغلب احتمال خطا را نمی دانند. به عنوان مثال ، یک نظرسنجی گسترده از شرکت کنندگان اروپایی نشان داد که اکثر مردم مزایای غربالگری سرطان را بیش از حد ارزیابی می کنند ، معتقدند که غربالگری به جلوگیری از مرگ و میر بیش از آنچه که در حال حاضر است کمک می کند. این سو misتفاهم ها هستند که ممکن است عواقب روانشناختی داشته باشند. نتایج مثبت کاذب و منفی کاذب هر دو خطرات خاصی را به همراه دارند: ثابت شده است که موارد مثبت کاذب باعث پریشانی روانشناختی غیرضروری می شوند. به افرادی که واقعاً بیمار نیستند ، یک تشخیص پزشکی داده می شود که ممکن است باعث اضطراب ، ترس یا حتی وحشت شود. در بعضی موارد ، ممکن است در نهایت تحت درمان غیرضروری قرار بگیرند ، که ممکن است بر پریشانی آنها بیفزاید. منفی های کاذب باعث ایجاد احساس امنیت کاذب یا خوش بینی غیرواقعی شده است. دریافت نتیجه منفی ممکن است باعث شود افراد هنگام جستجوی علائم واقعی بیماری ، هوشیاری خود را کاهش دهند یا رفتارهای سلامتی خطرناکی را انجام دهند. این برای COVID-19 چه معنی دارد؟ آزمایش های جریان جانبی برای COVID-19 نتایج سریعی را ایجاد می کنند. با این حال ، آنها همه افراد مبتلا به این بیماری را انتخاب نمی کنند. بنابراین خطر عمده استفاده از آزمایش های جریان جانبی این است که نتایج منفی کاذب اطمینان نامناسب را برای افراد عفونی فراهم می کند. با توجه به تعداد زیادی از بیماران COVID-19 بدون علامت ، این احساس امنیت کاذب بسیار مشکل ساز است. افرادی که ممکن است در غیر این صورت مراقب باشند که از خانه بیرون نیایند و تماس فیزیکی را به حداقل برسانند ، ممکن است خود را "ایمن" بدانند. به عنوان مثال ، هنگامی که یک کارمند مراقبت های بهداشتی که قبلاً محتاط بود ، اطمینان نادرستی از نتیجه آزمایش منفی دریافت می کرد. علیرغم علائم خفیف COVID-19 ، آنها انزوای خود را غیر ضروری دانستند ، همچنان در محل کار خود را نشان دادند و در نتیجه ویروس را به همکاران و بیماران منتقل کردند. 

۱۱ اسفند ۹۹ ، ۱۵:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
روان برتر

دنبال عشق و هیجان در جستجوی شغل

 

کاسی وکیل شد زیرا در دهه 80 همه وکیل شدند. نجات جهان مهم بود. او دکتر شده است. دانش آموز به انگلیسی در یک م institutionسسه بسیار باکلاس اما هر وقت که از کنار دانشکده حقوق عبور می کرد ، این ناخوشایند را پیدا می کرد - در آنجا بود که جذابیت واقعی وجود داشت. آن افراد در باروها خواهند بود. آنها خطوط نیرویی را که حاکم بر واقعیت پیش پا افتاده است ، دوباره ترسیم می کنند. آنها نوع جدیدی از فیزیکدان بودند که چیزها را به جهات جدید می چرخاندند. همه چیزهای پر سر و صدایی بود. علاوه بر این ، انگار که به الهام بیشتری احتیاج داشت ، با پسری آشنا شد که از دانشکده حقوق فارغ التحصیل می شد ، و او کتابهای او را خواند. او فکر کرد: "من می توانم این کار را انجام دهم." "این فقط یک متن را می فهمد ، و من قبلاً آن را انجام داده ام." در پاییز بعدی ، او ثبت نام کرده بود. کاسی به من گفت سه سال خنده دار بود. او تمام کتابهای درسی خود را خواند ، امتحانات خود را پس داد و چند استاد را لرزاند. وی گفت: "به نظر می رسید که آنها بسیار مسئول هستند." او حتی بعضی از دوره ها را مانند انحصارطلب دوست داشت - دلیل اصلی آن این بود که کتاب های درسی پر از سخنان نظری لوئی دی. براندیس و تئودور روزولت بود. "این دوره ها شما را به فکر فرو برد. من قبلاً هرگز چنین کاری نکرده بودم ، گرچه فکر می کردم این کار را کرده ام. » اما گرچه گاهی جالب و همیشه ذهن را گسترش می داد ، اما جذابیتی که انتظار داشت از دست برود. دانشکده حقوق یک هنرستان حرفه ای بود. شما قانون را فهمیدید و آن را اعمال کردید تا مشتریان شما برنده شوند. "من تعجب کردم ، آیا این واقعا بود؟ من خودم را پیدا کردم که در مورد افرادی که در این کتابها س questionsالاتی داشتند ، می پرسیدم که هیچ ارتباطی با پرونده آنها نداشت. " همانطور که کاسی آن را توصیف کرد ، او موفق شد کل تجربه را به یک دکترای نوسازی تبدیل کند. برنامه ای به زبان انگلیسی ، یک دوره رویایی پر از طرفین دعوا با پس زمینه ها و بحران های احتمالی وجودی. "من هرگز تصور نمی کردم که وقتی فارغ التحصیل شدی ، وکیل شوی. اما ناگهان ، من شدم. " کسب درآمد برای یک شغل جدید کاسی هفده سال در یک وکیل ماند و از طریق رده های دولتی بالا رفت و به عنوان یک وکیل ارشد درآمد. برای یک زن تنها ، پول خوبی بود. او سفر کرد و با مردم ملاقات کرد. اما چیزی از دست رفته بود. او مرتباً خود را به عنوان یک استاد انگلیسی ، کشیش عالی فرهنگ تصور می کرد. او نتوانست آن را تکان دهد. او دلیل منطقی خود را برای این که چرا هرگز زندگی آکادمیک را ترک کرده ابداع کرد: "من به خودم گفتم که من واقعاً یک پیریت قدیمی هستم. به نظر می رسید ادبیات بسیار خودخواهانه است - اگر من آن را دوست داشتم ، دلیل کافی برای ترک آن بود. " این صراحت در تضاد با جذابیت اصلی قانون به عنوان زرق و برق دار بود ، اما ، در آن زمان ، او دایره را با گفتن اینکه قانون پر زرق و برق است ، به دلیل اینکه جهان را ثابت می کند ، مربع می کند. (خواه فهمید یا نه ، کسی می تواند یک استدلال درست کند). اما او چه کاری باید انجام می داد؟ برای مدت طولانی ، او هیچ کاری نکرد. او خم شد. او به مردم گفت که ناراضی است و آنها به او گفتند که نمی داند چه معامله خوبی داشته است. هنگامی که او تنها بود ، و به طور فزاینده ای تصور می کرد ، استادان انگلیسی هرگز تنها نیستند زیرا همه آنها فقط یک باشگاه بزرگ کتاب بود. او به من گفت: "من ساده لوح بودم." وارد استاد واقعی شوید شاید کاسی وکیل می ماند ، و رویاهای روزانه راجع به یک تماس رها شده می چرخید ، با این تفاوت که با مایکل دیدار کرده بود. مایکل بهترین آرمان وی بود ، استاد ادبیات رنسانس در آکسفورد. او یک ترم را در دانشگاه محلی سپری می کرد و آنها از هم جدا نشدند. هنگامی که او به انگلستان بازگشت ، وی دیدار کرد و دیدگاهی از زندگی دانشگاهی را دید که به نظر می رسید مستقیماً از بهشت ​​خارج شده است: برج های باشکوه گوتیک. زنگ آواز گردهمایی های کوچک و شایعات مستقیم از آیریس مرداک. فراتر از رمانتیک بود ، اما هنوز هم مملو از عاشقانه است. همه با همه خواب بودند ، سپس بیدار می شدند و شعر می خواندند. کاسی در اطراف این افراد احساس زبونی می کرد ، اما فکر می کرد اگر مسیر اصلی شغلی خود را دنبال می کرد دیگر نیازی به این کار نبوده است. مایکل به او گفت که او یک منتقد ادبی طبیعی است. وی گفت: "تو بهترین خواننده من هستی" وقتی آنها در مورد اینکه آیا استاد شدن برای او خیلی دیر است صحبت کردند ، او گفت که اینطور نیست. کاسی دو بار به دیدار مایکل رفت. در اعماق قلب او فکر می کرد که تنها راه ماندن در مدار وی استاد شدن است. در واقع ، این دقیقاً همان کاری است که وی قصد داشت انجام دهد ، پر از تصورات سرسختانه پیدا کردن سوف جایی که (آه ، آکسفورد!) او تمام روز کتاب می خواند و دوستان پر زرق و برق پیدا می کرد. عذاب قبلی او درباره اینکه چه کاری باید انجام شود ناپدید شد. دوستانی که به او گفتند دانشگاهیان هیچ کاری نمی کنند ، آنها تمام وقت خود را صرف جنگیدن روی خرده ریزها می کنند ، وی مانع او نمی شود. او به آنها گفت: "من به پول احتیاج ندارم." "من نیاز به هیجان دارم." اوه عزیزم. زمانی که سال گذشته او به ملاقات من آمد ، کاسی این کار را انجام داده بود. او آکادمی را رها کرده بود و به دنبال کار بود. مثل چیزی نبوده که او تصور کرده باشد. حالا در اواخر 50 سالگی ، او تعجب کرد که چه چیزی در مورد آن بوده است. مطمئناً این مسئله یافتن عشق یا حتی دوست یابی نبود. این یک شعار طولانی به سمت تصدی تصدی بود. انجمن؟ فراموشش کن. همه سرشان را پایین نگه داشتند ، کار می کردند.
۱۱ اسفند ۹۹ ، ۱۵:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
روان برتر

موفقیت در هنگام ربودن توسط منافع یک مسئولیت است

موفقیت اغلب جای خود را به جایگاه می دهد ، که افراد را برای نگرانی های خودخواهانه سوق می دهد. یک رهبر واقعاً موفق دیدگاهی را ارائه می دهد که از آرزوهای شخصی آنها پیشی بگیرد. پرورش تواضع به عنوان یک رهبر موفق دشوار است اما ضروری است. افراد می توانند به دلیل الهام واقعی و اصالت بسیار موفق شوند. کار آنها جلب توجه می کند ، مورد تحسین و ستایش قرار می گیرند. دقیقاً به دلیل اشتیاق اصیل آنها ، قدردانی می کنند و اغلب به عنوان الگویی برای دیگران تبدیل می شوند. اغلب ، این آغاز پایان است. موفقیت زندگی خود را به خود می گیرد و خود به هدفی تبدیل می شود. اصالت و محرک ذاتی رفته است. یک مسیر شغلی کلاسیک برای کسانی که با استعداد و موفق هستند این ممکن است برای نوازندگان و هنرمندان ، رهبران سیاسی یا افرادی که از سازمانی که در آن کار می کنند نردبان می روند. شخصی را تصور کنید که کاملاً در کار خود تبحر دارد و چنان فداکار است که به سمت مدیریتی می رسد. بعد از مدتی ، این شخص دیگر به شغلی که تخصص و الهام آن را داشته اند مشغول نیست بلکه به کار مدیریتی مشغول است. این می تواند خوب پیش برود ، اما همچنین می تواند به این معنی باشد که آنها به تدریج روحیه ای را که یک بار باعث شعله ور شدن آنها شده بود ، از دست می دهند. غالباً ، آنها نمی توانند موقعیت اکتسابی را به دلیل وضعیت یا قدرت وابسته به آن رها کنند یا نخواهند کرد. اما این انگیزه های نفسانی است. تا زمانی که این انگیزه ها نیروی محرکه باشند ، هرگز از خود بالاتر نخواهند رفت و از این رو ، هیچ وقت به عنوان یک رهبر تغییری ایجاد نمی کنند. یک مدیر خوب با اخلاص ، تعهد نسبت به دیگران ، انگیزه ایجاد دنیا یا حداقل سازمان خود به مکانی بهتر و بینشی از چگونگی انجام این کار هدایت می شود. در حالت ایده آل ، همه می توانند ببینند که چشم اندازشان چیزی بیشتر از خواسته های شخصی رهبر است. اگر همه به هدف بزرگتر مشترک اعتقاد داشته باشند ، مردم به جاه طلبی های رهبر متعهد می شوند و روحیه تیم ظاهر می شود. وقتی اصالت به یک سفر خودخواهانه تبدیل شود این رهبر ایده آل بسیار موفق و م beثر خواهد بود ، و این همان جایی است که جلب توجه می شود: موفقیت و قدردانی ناگزیر در بعضی موارد منیت افراد را بیدار می کند و می گوید: "این خوب است ، من از این بیشتر می خواهم!" موفقیت توسط خود منفجر می شود ، و در آن مرحله اصالت از در بیرون می رود. یک جستجوی اجرایی که من یک بار با او صحبت کردم این را اینگونه بیان کرد: "موفقیت فردی مسئولیت عمده ای دارد که در زندگی موضع متوسطی ندارد." این حیا ذاتی در میان افرادی که به اوج می رسند نادر به نظر می رسد. به نظر می رسد تنها راه حل یک حالت روشنگرایی بودایی است که در آن منیت فراتر رفته است. اما حتی این می تواند نتیجه معکوس دهد. بسیاری از افرادی که فکر می کنند به این نوع روشنگری دست یافته اند ، این احساس را بالاتر از دیگران می کنند و دوباره به یک سفر خودخواهانه تبدیل می کنند. در واقع ، در دوره های اصالت من برای مدیران ، تعداد معدودی را دیده ام که می خواستند اصالت داشته باشند دقیقاً به این دلیل که احساس می کردند این امر موجب موفقیت و موفقیت بیشتر آنها به عنوان یک رهبر می شود. از آنجایی که همه ما انسان هستیم ، باید تشخیص دهیم که غرور ما همیشه در جایی در پشت کمین است ، آماده است تا فداکاری واقعی و لحظات شفافیت و بصیرت خود را به یک سفر منفی کوچک تبدیل کنیم. به محض این که اتفاق بیفتد ، اهدافی که ما روی آنها کار می کنیم ناگهان بسیار کوچک می شوند. خیلی کوچک برای الهام بخشیدن به دیگران و حتی خیلی کوچک برای تحقق بخشیدن به نفس خودمان.

۱۱ اسفند ۹۹ ، ۱۵:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
روان برتر

چرا ما چالش و خطر را دوست داریم

انگیزه جستجوی چالش و خطر را می توان "رشد داوطلبانه پس از سانحه" نامید. افراد به دلیل تأثیر تغییر در آگاهی ، دست به فعالیت های چالش برانگیزی می زنند. ورزش های شدید همچنین می توانند تغییرات عصبی یا فیزیولوژیکی مهیجی مانند افزایش آدرنالین یا ترشح اندورفین ایجاد کنند. بعد از ترک دانشگاه من یک کار دفتری موقت داشتم و با مردی که یک موتورسوار آماتور بود کار می کردم. او هر ساله به جزیره من - جزیره ای کوچک در میانه راه انگلیس و ایرلند - می رفت تا در مسابقات "TT" شرکت کند ، که به عنوان خطرناک ترین رویداد اتومبیلرانی جهان شناخته می شود. موتورسواران در جاده های عمومی باریک ، با گوشه های تیز و تپه های شیب دار با سرعت حداکثر 200 مایل در ساعت مسابقه می دهند. هر ساله تعدادی کشته رخ می دهد (3 مورد در هر دو سال 2017 و 2018 ، و 2 مورد در سال 2019) و صدها مصدومیت جدی دیگر. این جزیره بیش از صدها پرستار و پزشک اضافی از سرزمین اصلی انگلیس برای کمک به مقابله با آسیب ها به همراه دارد. یک بار از همکارم پرسیدم که چرا مسابقه را خیلی دوست دارد ، حتی اگر مسابقه بسیار خطرناک باشد. بلافاصله فهمیدم که این یک سوال احمقانه است. او پاسخ داد ، "به همین دلیل من آن را دوست دارم - زیرا خطرناک است! زیرا این کار مخالف همه کارهای دفتر من است. این فقط هیجان سریع رفتن نیست ، بلکه احساسی است که در انتها احساس می کنید ، وقتی این کار را انجام دادید و زنده مانده اید. شما بر این چالش غلبه کرده اید و احساس خارق العاده ای می کنید. احساس می کنید هر کاری می توانید انجام دهید. به نظر می رسد جهان جای متفاوتی است. " چندین سال بعد ، من دوباره به طور اتفاقی با آن مرد ملاقات کردم و از او پرسیدم که آیا هنوز هم مسابقات TT را انجام می دهد؟ او پاسخ داد: "نه ، من الان یک خانواده دارم." ‘بنابراین من فکر کردم این خیلی خطرناک است. شاید وقتی بچه هایم بزرگتر می شوند دوباره شروع کنم. اکنون من در حال یادگیری پاراگلایدر هستم. ' اصرار برای ایمنی در مقابل اصرار برای خطر این داستان یکی از پارادوکس های انسان را به تصویر می کشد. درون ما دو اصرار متناقض وجود دارد. بخشی از ما ایمنی و ثبات را دوست داریم - نوعی که مشاغل اداری به همراه می آورند. ما از خطر و دشواری دور می شویم و سعی می کنیم خود را از بدبختی محافظت کنیم. ما دوست داریم مشاغل مطمئنی داشته باشیم که درآمد مداوم داشته باشند و زندگی خود را به روالهای منظمی سامان دهیم که بارها و بارها تکرار می کنیم. ما دوست داریم احساس کنیم که آینده ما امن است و ما و فرزندانمان هیچ کمبودی نخواهیم داشت. اما قسمت دیگری از ما وجود دارد که به جهتی دیگر فشار می آورد و علیه امنیت و امنیت قیام می کند. این قسمت از ما بدنبال ماجراجویی و ناملایمات هستیم. به نظر می رسد که چالش و خطر را دوست دارد. ما از کوه بالا می رویم ، ماراتن می دویم و ورزش های افراطی مانند پاراگلایدر یا بانجی جامپینگ را انجام می دهیم. ما برای کار در موسسات خیریه یا قایقرانی در سراسر جهان از مشاغل پردرآمد و مطمئن دست می کشیم. برای این قسمت از وجود ما ، احساس زنده بودن مهمتر از احساس امنیت است. تقریباً به نظر می رسد که برای بیدار نگه داشتن خود به چالش هایی نیاز داریم ، گویی که ایمنی و روتین بیش از حد ما را به حالت نیمه کما می برد که در آن زندگی خود را راهپیمایی می کنیم. ما می دانیم - اگر فقط ناخودآگاه - چالش هایی مانند موارد فوق شخصیت سازی هستند ، که منجر به افزایش اعتماد به نفس و مقاومت می شوند. آنها ما را با ذخایر عمیق خلاقیت و مهارت در درون ما ارتباط می دهند و به ما احساس می کنند که با تمام توانایی های بالقوه خود زندگی می کنیم. رشد داوطلبانه پس از سانحه من به این انگیزه برای جستجوی چالش و خطر به عنوان "رشد داوطلبانه پس از سانحه" اشاره می کنم. رشد پس از سانحه ، تأثیرات طولانی مدت تجربیات آسیب زا را توصیف می کند. تحقیقات نشان داده است که همه تجربیات آسیب زا می توانند اثرات مثبتی مانند احساس اعتماد به نفس و شایستگی بیشتر ، افزایش احساس قدردانی ، دید وسیع تر ، چشم انداز و معنی قوی تر ، روابط اصیل تر و غیره را به همراه داشته باشند. دیدگاه من این است که ما انسان ها دوست داریم خود را در موقعیت های دشوار و حتی آسیب زا قرار دهیم تا راهی برای مهار برخی از این تأثیرات باشد. ما بصری می دانیم که با غلبه بر چالش ها و خطرات ، برخی از مزایایی را که افراد به طور تصادفی پس از حوادث آسیب زا کسب می کنند ، بدست خواهیم آورد. ما احساس می کنیم که اعتماد به نفس و شایستگی بیشتری پیدا خواهیم کرد ، از زندگی خود قدردانی بیشتری خواهیم کرد و ... در موارد شدید - مانند همکار من موتورسوار - این امکان وجود دارد که افراد با انگیزه ناخودآگاه خود را در معرض خطر مرگ قرار دهند تا برخی از مزایای روانی مواجه شدن با مرگ را بدست آورند. این موارد می توانند به طور کلی شبیه رشد پس از سانحه باشند ، اما دارای قدرت بیشتری هستند. البته این تنها دلیلی نیست که مردم ورزش های شدید را انجام می دهند یا داوطلبانه خود را با چالش هایی روبرو می کنند. ورزش های شدید قطعاً ممکن است تغییرات عصبی یا فیزیولوژیکی مهیجی ایجاد کنند ، مانند افزایش آدرنالین یا ترشح اندورفین. غلبه بر چالش ها همچنین احساس موفقیت و موفقیت را به همراه دارد. علاوه بر این ، من فکر می کنم که افراد فعالیت های چالش برانگیزی را به دلیل تأثیر تغییر در آگاهی انجام می دهند. فعالیت های چالش برانگیز است

۱۱ اسفند ۹۹ ، ۱۵:۵۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
روان برتر

آیا لیبرال ها واقعاً برابری طلب ترند؟

آزمایش های اخیر نشان می دهد که در برخی موارد این لیبرال ها هستند که بر اساس جنسیت ، نژاد و وضعیت گروهی به طور نابرابر تری با اطلاعات و مردم رفتار می کنند. در یک آزمایش نماینده ، لیبرال ها مایل به سانسور معابر نوشته شده ای بودند که گروههای با وضعیت پایین را به صورت نامطلوب به تصویر می کشید تا معابر یکسانی که گروههای با وضعیت بالا را به صورت نامطلوب به تصویر می کشد ، در حالی که محافظه کاران با معابر مقایسه ای بیشتری داشتند. این لزوماً به معنای برابری طلب نبودن لیبرال ها نیست. ممکن است این باشد که لیبرالها برابری نتایج را اولویت قرار دهند و برخورد نابرابر (حداقل برای مدتی) را وسیله ای برای دستیابی به نتایج برابر بدانند. در مورد معیارهای شخصیتی ، لیبرال ها برابری طلبانه تر از محافظه کاران هستند. این اولویت برای برابری غالباً با مقیاس جهت یابی سلطه اجتماعی اندازه گیری می شود ، که شامل مواردی در مورد برابری درمان است (به عنوان مثال ، "اگر با مردم برابرتر رفتار کنیم مشکلات کمتری خواهیم داشت") و برابری نتایج (به عنوان مثال ، "ما باید تلاش کنیم تا درآمدها تا حد ممکن برابر باشد »). با این حال ، گاهی اوقات مقیاس های شخصیتی از طریق روش های مورد انتظار ، رفتار را ترسیم نمی کنند. به عنوان مثال ، علیرغم این واقعیت که محافظه کاران در نیازهای معرفتی به یقین نمره بالاتری می دهند ، به نظر می رسد که آنها از نظر سیاسی مغرضانه تر از لیبرالها نیستند (به عنوان مثال ، امکان ارزیابی مطلوب اطلاعات سیاسی متناسب با اطلاعات سیاسی غیر همسایگی یکسان نیست). مقاله ای که در ژورنال علوم سیاسی آمریکا منتشر خواهد شد ، این الگوی "تعصب متقارن" را در دو مطالعه نمایندگی ملی تکرار کرد ، و دریافت که نیازهای معرفتی به یقین در واقع تعصب سیاسی را پیش بینی نمی کند. بنابراین ، مطابق با حمایت خود لیبرال ها از برابری ، آیا آنها با مردم و گروه ها برابرتر از محافظه کاران رفتار می کنند؟ چندین مطالعه اخیر طی چند سال گذشته این گزاره را مورد تردید قرار داده است. دانشمندان با ارائه محرکهای یکسان یا بسیار مشابه (به عنوان مثال ، یک یافته علمی ، یک رزومه) و دستکاری در مورد چه کسی یا کدام گروه مربوط به آن هستند ، برای درمان نابرابر (که بعضا تعصب نیز نامیده می شود) آزمایش می کنند (به عنوان مثال ، یک یافته علمی) در مورد مردان و زنان ، رزومه کاری برای یک متقاضی کار سیاه پوست یا سفید) ، و سپس شرکت کنندگان باید اطلاعات را ارزیابی کنند. تا حدی که افراد با محرک ها در شرایط مختلف نژادی یا نژادی متفاوت رفتار کنند ، این یک رفتار نابرابر یا یک سوگیری محسوب می شود. اگر افراد یک نامزد مرد را واجد شرایط تر از یک نامزد زن با یک رزومه دقیق یکسان بدانند ، این یک رفتار یا تعصب نابرابر به نفع مردان (یا علیه زنان) تلقی می شود. آزمایشات و شبه آزمایش های اخیر از این نوع نشان می دهد ، حداقل بعضی اوقات ، این لیبرال ها هستند که بر اساس جنسیت ، نژاد و وضعیت گروهی ، به طور نابرابر تری با اطلاعات و مردم رفتار می کنند. ارزیابی هایی که برخی از گروه ها را مورد پسند یا ناخوشایند قرار می دهد به عنوان مثال ، دو مجموعه تحقیق توسط دو تیم تحقیقاتی مختلف نشان داد که شرکت کنندگان در مورد تفاوت های جنسیتی علم را در مورد زنان مثبت تر از مردان (به عنوان یک کشو بهتر و کمتر به دروغ گفتن و باهوش تر) ارزیابی می کنند تا مردان بیشتر نشان داده می شوند مطلوبتر از زنان است. در هر دو این مجموعه مطالعات ، لیبرال تر بودن شرکت کنندگان از این گرایش ها بیشتر بود. به همین ترتیب ، در یک مطالعه طبیعی تر در توییتر ، لیبرال ها به احتمال زیاد موفقیت های ورزشکاران زن و سیاه را نسبت به مردان و سفیدپوستان تقویت می کنند ، در حالی که محافظه کاران موفقیت های گروه ها را به طور مشابهی رفتار می کنند. در مجموعه ای دیگر از مطالعات ، لیبرال های سفید از خود شفافیت کمتری نسبت به شرکای تعامل سفید نشان دادند ، در حالی که محافظه کاران سفید به طور مشابه با شرکای تعامل سیاه و سفید رفتار کردند. و در مجموعه ای دیگر ، لیبرالها تمایل بیشتری به سانسور معابری داشتند که گروههای با وضعیت پایین را به صورت نامطلوب به تصویر می کشید تا معابر یکسانی که گروههای با سطح بالا را به صورت نامطلوب به تصویر می کشند ، در حالی که محافظه کاران با معابر مقایسه ای بیشتری داشتند. تیم های دیگری از محققان الگوهای مشابهی را در حوزه های دیگر پیدا کرده اند. به عنوان مثال ، مردم معیارهای پذیرش سخاوتمندانه تری برای پذیرش نامزدهای سیاه پوستان نسبت به سفیدپوستان در یک جامعه افتخاری داشتند و این گرایش در میان لیبرال ها بیشتر بود. در حالی که افراد با گرایش سلطه اجتماعی ، سفیدپوست را نسبت به متقاضی شغل سیاه پوستان ترجیح می دهند ، گرایش معکوس طرفداری سیاه پوستی نسبت به متقاضی شغل سفیدپوست ، در میان گرایش های سلطه اجتماعی پایین تر است. و در حالی که افراد با توجیه سیستم (مرتبط با ایدئولوژی محافظه کارانه تر) جوک هایی یافتند که گروه های پایین و سطح بالا را به طور مشابه خنده دار هدف قرار می دهند ، افراد کم توجیه سیستم (لیبرال ها) جوک هایی را یافتند که گروه های پایین وضعیت را کمتر از آنچه که گروههای با سطح بالا را هدف قرار دهید. محدودیت ها و یک کلمه در مورد تحقیقات آینده این یافته ها دور از مروری جامع از ادبیات مربوط به این نوع مطالعات نیست. به منظور نتیجه گیری در مورد اینکه یک گروه (لیبرال ها یا محافظه کاران) با گروه ها و افراد رفتار می کنند

۱۱ اسفند ۹۹ ، ۱۵:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
روان برتر