به سختی یک هفته از آغاز بحران COVID در سیاتل ، واشنگتن ، اولین ایالت آمریکا که شیوع بیماری را ثبت کرده و در حال حاضر زندگی می کنم ، گذشته بود. من به مقاله ای در مورد گروه داوطلبانی برخورد کردم که در حال تهیه مواد غذایی برای افراد مسن در منطقه خود بودند. من کاملاً بیاد می آورم که فکر می کنم "چه چیزی این افراد را ترغیب می کند که از مناطق راحتی خود خارج شوند و کاری کنند که به کسی که حتی او را نمی شناسند کمک کنند؟ آیا من هم همین کار را می کنم؟" من هنوز پاسخی برای این س questionsالات ندارم ، اما علوم اعصاب در دهه گذشته به مناطق مشابهی راه پیدا کرده است - تفاوت همدلی با دلسوزی چیست؟ آیا مناطق مختلف مغز توسط این دو فعال می شوند؟ آیا دلسوزی به اندازه "گیرنده" برای "بخشنده" سودمند است و آیا اصلاً بهبود این مهارت با آموزش امکان پذیر است؟ شفقت ، همدلی و نوع دوستی دانشمندان دلسوزی را به عنوان حساسیتی نسبت به درد و رنج دیگری توصیف می کنند ، همراه با تمایل به کاهش درد و رنج آنها. این احساس ترحم باعث می شود که همدردی ، که یک تجربه مشترک عمومی از وضعیت عاطفی فرد دیگر است ، اعم از عصبانیت ، غم ، شادی یا رنج ، یک موجود جدا از پسر عموی خود باشد. همدلی معمولاً شامل یک عامل انگیزشی یا "اجتماعی" نیست - اینکه بخواهیم به شخص دیگری کمک کنیم یک پاسخ کاملاً دلسوزانه است. شفقت همچنین از این جهت متمایز است که احساسات ناشی از شفقت می تواند کاملاً متفاوت از احساسات مشاهده شده در فرد رنج دیده باشد. مثلاً می توانستم از بی عدالتی که در مورد برخی از افراد جامعه رخ داده خشمگین باشم. از طرف دیگر ، همدلی بیشتر یک "سیستم آینه ای" است. من غم و اندوه می بینم ، بنابراین احساس غم می کنم. علاوه بر همدلی ، تمایز ترحم از یک سازه مرتبط دیگر - نوع دوستی نیز مهم است. در حالی که شفقت ممکن است با مراقبت همراه باشد ، رفتارهای نوع دوستانه فی نفسه لزوماً دلیل بر این نیست که فرد دلسوزی را تجربه کرده است. به عنوان مثال ، ممکن است فردی به عنوان یک تلاش برای کاهش احساس پریشانی خود ، به کمک رفتار رفتار کند. مطالعات نشان داده است که درک از رنج باعث "پریشانی همدلانه" در کسی می شود که شاهد این رنج است ، و تصور اینکه نوع دوستی ناشی از چنین پریشانی می تواند مضر باشد - دشوار نیست - هم برای پاسخ دهنده و هم برای پاسخ دهنده. رفتارهای نوع دوستانه همچنین می تواند ناشی از نیاز به احساس خوب نسبت به خود ، تمایل به شناخت اجتماعی یا ارضای احساس وظیفه یا تعهد باشد. علوم اعصاب و جنبه های تکاملی شفقت از نظر علوم اعصاب ، به نظر می رسد که ترحم سالم شامل دو م componentsلفه در یک کنش متقابل پیچیده است - یک م componentلفه برانگیختگی ، و یک م -لفه ارزیابی بالاتر یا خودتنظیم مرتبه بالاتر. برانگیختگی در اثر مشاهده اتفاقی که دلسوزی ایجاد می کند شامل افزایش ضربان قلب و حالت تهوع است ، علائمی مانند آنهایی که در هنگام تهدید یا درد شخصی تجربه شده اند. بدون کنترل ، این امر به زودی می تواند به پریشانی شخصی تبدیل شود. با این حال ، م componentلفه ارزیابی مجدد شفقت ، که توسط نواحی مرتبه بالاتر مغز در قشر پیشانی واسطه است ، به نظر می رسد از پریشانی شخصی محافظت می کند. وقتی می پرسیدم که چگونه داوطلبان سیاتل انگیزه کافی برای کمک به شخصی را دارند که به سختی می شناسند ، ممکن است بدون اطلاع خودم ، یک ویژگی مهم دلسوزی را داشته باشم. مطالعات نشان داده است که به طور کلی ، موارد مشابه و نزدیک باعث می شود که مردم ترحم بیشتری نشان دهند. با این حال ، با توجه به ریشه های تکاملی آن ، تعجب آور نیست - غرق شدن در رفتار محافظت کننده ، از خودگذشتگی مشخصه ای از حمایت مادرانه از فرزندان آسیب پذیر است. مقاله پس از تبلیغات ادامه می یابد اما چگونه تئوری تکامل سعی در توصیف دلسوزی نسبت به افراد غیر خویشاوند دارد؟ چرا کسی از تجربه فردی که هیچ ارتباطی ندارد تحت تأثیر قرار گرفته و انگیزه آن را دارد که بخواهد درد و رنج خود را کاهش دهد؟ نظریه تکاملی نشان می دهد که کمک به دیگران فوایدی برای خود فرد دارد - از طریق تقویت مستقیم یا غیرمستقیم گروهی که به آن تعلق دارند و باز کردن درهای کمک متقابل. به نظر می رسد در برهه ای از تاریخ تکاملی ما ، نگاه محدود به محافظت از فرزندان خود در برابر خطر گسترش یافته و شامل ترحم نسبت به افراد دیگری است که افراد احتمالاً با آنها مرتباً ارتباط برقرار می کنند و افرادی که اعضای گروه هستند. مانند همدلی که ترجیح مشخص درون گروهی دارد ، به نظر می رسد دلسوزی نیز به هر دلیلی بیشتر به سمت افرادی است که با آنها همذات پنداری می کنیم. پاسخ گسترده تر و ساختنی تر این پیامدهای جالب و غالباً ضداسلامی دارد. از نظر منطقی ، ممکن است به نظر برسد که کسی که به منابع بیشتری دسترسی داشته باشد ، با توجه به اینکه می تواند با هزینه کمتری برای دیگران به دیگران کمک کند ، دلسوزتر خواهد بود ، اما برعکس این اتفاق افتاده است. تحقیقات نشان داده است که افراد متعلق به طبقه اجتماعی پایین تر نسبت به پریشانی و نیاز دیگران حساس ترند و به نوبه خود دلسوزتر هستند. تیم o