آزمایش های اخیر نشان می دهد که در برخی موارد این لیبرال ها هستند که بر اساس جنسیت ، نژاد و وضعیت گروهی به طور نابرابر تری با اطلاعات و مردم رفتار می کنند. در یک آزمایش نماینده ، لیبرال ها مایل به سانسور معابر نوشته شده ای بودند که گروههای با وضعیت پایین را به صورت نامطلوب به تصویر می کشید تا معابر یکسانی که گروههای با وضعیت بالا را به صورت نامطلوب به تصویر می کشد ، در حالی که محافظه کاران با معابر مقایسه ای بیشتری داشتند. این لزوماً به معنای برابری طلب نبودن لیبرال ها نیست. ممکن است این باشد که لیبرالها برابری نتایج را اولویت قرار دهند و برخورد نابرابر (حداقل برای مدتی) را وسیله ای برای دستیابی به نتایج برابر بدانند. در مورد معیارهای شخصیتی ، لیبرال ها برابری طلبانه تر از محافظه کاران هستند. این اولویت برای برابری غالباً با مقیاس جهت یابی سلطه اجتماعی اندازه گیری می شود ، که شامل مواردی در مورد برابری درمان است (به عنوان مثال ، "اگر با مردم برابرتر رفتار کنیم مشکلات کمتری خواهیم داشت") و برابری نتایج (به عنوان مثال ، "ما باید تلاش کنیم تا درآمدها تا حد ممکن برابر باشد »). با این حال ، گاهی اوقات مقیاس های شخصیتی از طریق روش های مورد انتظار ، رفتار را ترسیم نمی کنند. به عنوان مثال ، علیرغم این واقعیت که محافظه کاران در نیازهای معرفتی به یقین نمره بالاتری می دهند ، به نظر می رسد که آنها از نظر سیاسی مغرضانه تر از لیبرالها نیستند (به عنوان مثال ، امکان ارزیابی مطلوب اطلاعات سیاسی متناسب با اطلاعات سیاسی غیر همسایگی یکسان نیست). مقاله ای که در ژورنال علوم سیاسی آمریکا منتشر خواهد شد ، این الگوی "تعصب متقارن" را در دو مطالعه نمایندگی ملی تکرار کرد ، و دریافت که نیازهای معرفتی به یقین در واقع تعصب سیاسی را پیش بینی نمی کند. بنابراین ، مطابق با حمایت خود لیبرال ها از برابری ، آیا آنها با مردم و گروه ها برابرتر از محافظه کاران رفتار می کنند؟ چندین مطالعه اخیر طی چند سال گذشته این گزاره را مورد تردید قرار داده است. دانشمندان با ارائه محرکهای یکسان یا بسیار مشابه (به عنوان مثال ، یک یافته علمی ، یک رزومه) و دستکاری در مورد چه کسی یا کدام گروه مربوط به آن هستند ، برای درمان نابرابر (که بعضا تعصب نیز نامیده می شود) آزمایش می کنند (به عنوان مثال ، یک یافته علمی) در مورد مردان و زنان ، رزومه کاری برای یک متقاضی کار سیاه پوست یا سفید) ، و سپس شرکت کنندگان باید اطلاعات را ارزیابی کنند. تا حدی که افراد با محرک ها در شرایط مختلف نژادی یا نژادی متفاوت رفتار کنند ، این یک رفتار نابرابر یا یک سوگیری محسوب می شود. اگر افراد یک نامزد مرد را واجد شرایط تر از یک نامزد زن با یک رزومه دقیق یکسان بدانند ، این یک رفتار یا تعصب نابرابر به نفع مردان (یا علیه زنان) تلقی می شود. آزمایشات و شبه آزمایش های اخیر از این نوع نشان می دهد ، حداقل بعضی اوقات ، این لیبرال ها هستند که بر اساس جنسیت ، نژاد و وضعیت گروهی ، به طور نابرابر تری با اطلاعات و مردم رفتار می کنند. ارزیابی هایی که برخی از گروه ها را مورد پسند یا ناخوشایند قرار می دهد به عنوان مثال ، دو مجموعه تحقیق توسط دو تیم تحقیقاتی مختلف نشان داد که شرکت کنندگان در مورد تفاوت های جنسیتی علم را در مورد زنان مثبت تر از مردان (به عنوان یک کشو بهتر و کمتر به دروغ گفتن و باهوش تر) ارزیابی می کنند تا مردان بیشتر نشان داده می شوند مطلوبتر از زنان است. در هر دو این مجموعه مطالعات ، لیبرال تر بودن شرکت کنندگان از این گرایش ها بیشتر بود. به همین ترتیب ، در یک مطالعه طبیعی تر در توییتر ، لیبرال ها به احتمال زیاد موفقیت های ورزشکاران زن و سیاه را نسبت به مردان و سفیدپوستان تقویت می کنند ، در حالی که محافظه کاران موفقیت های گروه ها را به طور مشابهی رفتار می کنند. در مجموعه ای دیگر از مطالعات ، لیبرال های سفید از خود شفافیت کمتری نسبت به شرکای تعامل سفید نشان دادند ، در حالی که محافظه کاران سفید به طور مشابه با شرکای تعامل سیاه و سفید رفتار کردند. و در مجموعه ای دیگر ، لیبرالها تمایل بیشتری به سانسور معابری داشتند که گروههای با وضعیت پایین را به صورت نامطلوب به تصویر می کشید تا معابر یکسانی که گروههای با سطح بالا را به صورت نامطلوب به تصویر می کشند ، در حالی که محافظه کاران با معابر مقایسه ای بیشتری داشتند. تیم های دیگری از محققان الگوهای مشابهی را در حوزه های دیگر پیدا کرده اند. به عنوان مثال ، مردم معیارهای پذیرش سخاوتمندانه تری برای پذیرش نامزدهای سیاه پوستان نسبت به سفیدپوستان در یک جامعه افتخاری داشتند و این گرایش در میان لیبرال ها بیشتر بود. در حالی که افراد با گرایش سلطه اجتماعی ، سفیدپوست را نسبت به متقاضی شغل سیاه پوستان ترجیح می دهند ، گرایش معکوس طرفداری سیاه پوستی نسبت به متقاضی شغل سفیدپوست ، در میان گرایش های سلطه اجتماعی پایین تر است. و در حالی که افراد با توجیه سیستم (مرتبط با ایدئولوژی محافظه کارانه تر) جوک هایی یافتند که گروه های پایین و سطح بالا را به طور مشابه خنده دار هدف قرار می دهند ، افراد کم توجیه سیستم (لیبرال ها) جوک هایی را یافتند که گروه های پایین وضعیت را کمتر از آنچه که گروههای با سطح بالا را هدف قرار دهید. محدودیت ها و یک کلمه در مورد تحقیقات آینده این یافته ها دور از مروری جامع از ادبیات مربوط به این نوع مطالعات نیست. به منظور نتیجه گیری در مورد اینکه یک گروه (لیبرال ها یا محافظه کاران) با گروه ها و افراد رفتار می کنند